خبرهای جدید از قتل باران ۷ ساله در شهر ری
تاریخ انتشار: ۵ آبان ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۲۷۶۰۴۱
به گزارش صدای ایران از رکنا، دو روز قبل مأموران پلیس شهر ری در تماس اهالی یکی از محلات در جریان مواد فروشی قاچاقچی معروفی قرار گرفتند. اهالی در تماسهای بسیار از ناامن شدن محل گلایه داشتند.
مأموران با شناسایی خانه هاشم برای دستگیری او وارد عمل شدند، اما این قاچاقچی با پریدن از طبقه اول به خیابان متواری شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در جریان بازرسی از خانه هاشم مقداری تریاک کشف شد، اما مأموران با یخچالی که دور آن نوار چسب پیچیده شده بود روبهرو شدند، همچنین سگی مقابل در یخچال نشسته بود که همین باعث شد مأموران احتمال دهند در درون یخچال مواد مخدر جاسازی شده است.
ماموران هنگامی که در یخچال را باز کردند با صحنهای هولناک روبرو شده و جسد دختر بچهای که پتو پیچ شده و داخل نایلون زرد رنگ قرار داشت از یخچال بیرون افتاد.
بلافاصله موضوع به بازپرس ویژه قتل شهر ری اعلام شد. با حضور تیم جنایی در محل مشخص شد دختربچه به نام باران اهل همان محل است و مادرش نیلوفر پس از جدایی از همسرش به خانه هاشم رفتوآمد داشته است.
بررسیهای اولیه نشان میداد بیش از سه روز از مرگ دختربچه ۶ ساله میگذرد، اما با پیدا کردن دستنوشتهای از مادر او که نوشته بود "باران چگونه رفتنت را باور کنم"، همچنین اظهارات اهالی که برای آخرینبار ۱۵ روز قبل باران را در خیابان دیدهاند کارآگاهان احتمال دادند دو هفته از مرگ دختربچه میگذرد.
درحالحاضر تحقیقات برای شناسایی نیلوفر و هاشم و رمزگشایی از این جنایت ادامه دارد. البته این اولین و آخرین پرونده زندگی با جسد بعد از قتل نیست.
در این گزارش سه پرونده مهم زندگی با جسد پس از قتل در دو سال اخیر را مرور می کنیم.
کشف جسد باران ۷ ساله در یخچال خانه
زندگی با جسد زن جوان در خانه وحشت تهران
یکی از مخوفترین پروندههای زندگی با جسد مربوط به خانه وحشت در تهران است. این خانه در محله کمالی قرار داشت و اهالی از بوی نامطبوع داخل آن به پلیس شکایت کردند.
با حضور مأموران آنها با دو دختر دستوپا بسته در داخل کمد دیواری روبهرو شدند و از داخل یکی دیگر از کمدها جسد نایلون پیچ شده زن جوانی کشف شد.
بیشتر بخوانید: راز مخوف خانه وحشت چگونه برملا شد؟ / قتل و اغفال دختران در پرونده مرد مسافربر
به گزارش جامعه ۲۴، دختران جوان در تحقیقات مدعی شدند که صاحب این خانه فردی به نام سعید است که دختران فراری را گول زده و به خانه خود آورده و به اسارت میگیرد. جسد نیز متعلق به زن جوانی است که از خانه متواری شده بود و سعید بهخاطر اینکه او میخواست از خانه فرار کند جنایت را مرتکب و جسد را نایلون پیچ کرده و در داخل کمد دیواری قرار داده بود. او چندین روز با این جسد زندگی کرد تا اینکه بوی جسد راز آنها را برملا کرد.
در ادامه عامل اصلی خانه وحشت قبل از اینکه بتواند فرار کند از سوی مأموران شناسایی و در محل دستگیر شد.
سعید که با اتهام محاربه روبهرو بود در تحقیقات منکر هرگونه قتل یا سوءاستفاده از دختران شد، اما سرانجام اعتراف کرد که آنها را با کمک خواهرش گول زده و به خانه وحشت کشیده است.
خانه وحشت ابوسعید
۱۳ روز زندگی با جسد زن معتاد
اواخر آذر ماه سال ۹۹ خانواده زنی به نام میترا با مراجعه به پلیس از گم شدن او خبر دادند.
بررسیهای پلیس نشان میداد زن ۴۹ ساله به مواد مخدر اعتیاد دارد و در روزهای گذشته با پسر جوانی به نام سروش در ارتباط بوده است.
هشتم دی سروش شناسایی و دستگیر شد و در همان بازجوییهای اولیه اعتراف کرد که میترا به خانه او رفته تا با هم مواد مصرف کنند، اما هنگام مصرف حال زن میانسال بد شده و جانش را از دست داده است.
پسر جوان مدعی شد: سه هفته است که جسد میترا را داخل کمد گذاشته و با او زندگی میکنم، قصد داشتم او را به بیرون از خانه منتقل کنم، اما فرصتش پیش نمیآمد و قبلاز اینکه بتوانم جسد را به بیرون خانه ببرم شناسایی و دستگیر شدم.
با حضور مأموران در خانه، آنها با جسد زن میانسال در داخل کاور پتو و در داخل یکی از کمدهای دیواری روبرو شدند.
یکی از قتلهای دیگر پرسروصدا و زندگی با جسد، در شیراز رخ داد.
مأموران پلیس مرداد سال گذشته متوجه شدند که مرد میانسالی گم شده است. خواهر او در شکایتش مدعی بود: برادرم چند روزی است که گم شده است و هیچ خبری از او نداریم. حمید برادرم از ازدواج اولش یک پسر بزرگ دارد، اما چندی قبل با زن ۴۳ سالهای ازدواج کرد. وقتی به در خانه برادرم رفتم همسرش مدعی شد که هیچ اطلاعی از او ندارد و خودش هم نگران است که همسرش گم شده است.
در ادامه با توجه به اینکه رفتارهای همسر گمشده مشکوک بود مأموران او را بازداشت کردند، اما هیچ سرنخی مبنی بر اینکه او در قتل همسرش دست داشته باشد به دست نیامد و آزاد شد.
تحقیقات در رابطه با مشخص شدن وضعیت مرد میانسال به بنبست خورد تا اینکه مأموران متوجه شدند یکسال بعد از گم شدن او، همسرش با فرد دیگری ازدواج کرده است.
با توجه به اینکه این موضوع مشکوک بود بلافاصله زن میانسال دستگیر شد و اینبار به قتل همسرش اعتراف کرد و گفت: شب حادثه همسرم مواد زیادی مصرف کرد و بعد حالش بد شد، من که از دست او خسته شده بودم قرص در آب حل کردم به او دادم و ساعتی بعد جان باخت. جسدش را با نمک و دستمال مومیایی کردم و زیر تخت خوابمان دفنش کردم. یکسال است که من با جسد همسرم در آن خانه زندگی میکنم.
منبع: صدای ایران
کلیدواژه: خبرهای جدید قتل دختر ۷ساله شهر ری یخچال خانه کشف جسد زندگی با جسد خانه وحشت دستگیر شد میان سال جسد زن
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت sedayiran.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «صدای ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۲۷۶۰۴۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
وزیریتبار، قرهنینواز سال کودتا: قمرالملوک پیر دیر است و برایم ارشدیت دارد/ از مردها بنان و بنان و بنان
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، در بهار سال ۱۳۳۲ تنها چند ماه مانده به کودتای ۲۸ مرداد، اگر چهارشنبهشبها ساعت یک ربع به ۶ عصر پیچ رادیو را باز میکردید صدای دلنواز قرهنیای به گوشتان میرسید که حسینعلی وزیریتبار (۱۲۸۵-۱۳۳۷) نوازندهاش بود. این نوازندهی ۴۷ ساله در آن مقطع هنرآموز سرود و رئیس ارکست دانشجویان انجمن موسیقی ملی بود و چهار فرزند داشت که بزرگترین آنها گیتی در هنرستان موسیقی ویلن کار میکرد، همایون ششساله، هدایت سهساله و هایدهی یکساله کوچکتر از همه بود. وقتی خبرنگار اطلاعات هفتگی (۱۱ اردیبهشت ۱۳۳۲) به انجمن موسیقی ملی رفت تا با و مصاحبه کند، با یک جوان شاکی مواجه شد؛ وزیریتبار دل پرخونی از رادیو داشت و اصلا از زندگیاش راضی نبود. آنچه در پی میخوانید بخشهایی از گفتوگوی یادشده است:
... از دوازدهسالگی پدرم برای فراگرفتن موسیقی مرا تشویق کرد و با آنکه در خانوادهی خود موسیقیدان نداشتیم ولی علاقه به موسیقی و شنیدن آهنگها یکی از بهترین لذات افراد خانوادهام بود و من تنها فردی هستم که در فامیل خود به موسیقی علمی و عملی آشنا هستم. از همان کودکی من قرهنی را دوست داشتم و درست یادم هست که اولین مربی من مرحوم سالار معزز از لحاظ ترکیب لب و دهان و انگشتانم مرا به فرا گرفتن این ساز تشویق نمود و سپس نزد مرحوم سرهنگ نصراللهخان مینباشیان به تکمیل ساز مورد علاقهی خود پرداختم و وقتی افتخار شاگردی کلنل را پیدا کردم مثل آن بود که دنیایی را به من داده باشند ناگفته نماند که از محضر آقایان غلامحسین مینباشیان، خالقی، ضیا مختاری، و خادم میثاق استفادههای شایانی بردهام.
از درد دلهایتان از رادیو ممکن است یکی دو تا به طور مثال ذکر کنید.
اولا موسیقی ملی ما با وضعی که فعلا در رادیو اجرا میشود هرگز ترقی نخواهد کرد در صورتی که اساس موسیقی ملی ایران بزرگترین پایههای موسیقی شرق، بلکه موسیقی دنیا است. دیگر آنکه تاکنون هیچگونه تشویقی از من نشده و فقط یک تقدیرنامه و دو مدال و یک نشان از طرف وزارت فرهنگ دریافت داشتهام... ادارهی رادیو فقط ماهی ۲۴۰ تومان به من میداد که اخیرا ۲۰ تومان آن را کسر کرده [و با خنده افزود:] منتظر کم کردن بقیهی آن هم هستم و من که هم سولیست هم نوازنده و هم کمپوزیتور هستم این است وضع من وای به حال آنهایی که فقط یکی از این جنبهها را دارند.
شبهای یکشنبه هم از ساعت هشت و نیم تا نه گاهی با عدهای از رفقا و هنگامی با ارکست که فعلا وضع آن درهم برهم شده در رادیو شرکت میکنم.
کدام موسیقیدان به موسیقی ایران بیشتر خدمت کرده است؟
آقای کلنل وزیری
عاشق شدهاید؟
ما آردمان را بیخته و غربالمان را آویختهایم و اصولا وجود خانم عزیزم که بدون رودربایستی باید بگویم کاملا مراقب و مواظب راحتی من است بالاترین سعادتها را نصیب من کرده است.
نظرتان دربارهی تصنیفها و شعرهای جدید که در رادیو خوانده میشود چیست؟
شعرها حسابی نیست و طبعا آهنگها هم قلابی از آب درمیآید.
خوشترین خاطرهتان در زندگی چیست؟
خوشترین خاطرات زندگیام اقامت نهسالهام در شیراز یعنی معدن لبلعل و دکان حسن است. در هفتصدمین سال یادبود سعدی علیهالرحمه کنسرتی تهیه کردم و آهنگی به نام «به یاد سعدی» ساختم که هنوز خاطرهی شیرین آن در تمام نه سال خوشی و شیرینی زندگی شیراز مثل لؤلؤیی در چشم میدرخشد.
کدام خاطرهای روح شما را مکدر میسازد؟
هر وقت دروغ بشونم و تظاهر ببینم (که الحمدالله در جامعهی ما اصلا وجود ندارد) زیرا صمیمیت و یگانگی را میپرستم.
کدام غذا را بیشتر از بقیه دوست دارید؟
آنقدر در قرهنی فوت کردهام که دندانهایم یکییکی دنبال فوتها بیرون پریده و ناچار بیشتر غذاهای نرم و تر و راحتالحلقوم را دوست دارم که البته تولید «باد» هم بکند!
نظرتان دربارهی خوانندگان ایرانی چیست؟
از بین خانمها بانو قمرالملوک که پیر دیر است، برای من ارشدیت دارد. بعد خانم ضرابی که از لحاظ سوابق خوانندگی بهخصوص در خواندن آهنگهای ضربی بینظیر است. سوم روحانگیز و چهارم روحبخش و از مردها بنان و بنان و بنان.
۲۵۹۵۷
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1900969